نتایج جستجو برای عبارت :

سردرگمی عین دوزخ می مونه .

▪ کاش میشد آدم ها رو مثل قالی تکوند ، اینقدری تکوند که گرد و غبار غم و خستگی و ناراحتی و سردرگمی از رو تنشون بلند شه بره هوا .
▪ میگن دوزخ بدتر از جهنمه میدونین چرا؟ چون تو دوزخ تکلیف آدما مشخص نیست ، دوزخ خود سردرگمی آدماست . میدونین تکلیف جهنمیا و بهشتیا معلومه ولی تکلیف دوزخیا؟! خدا داند..
مولوی مانند بیشتر مدّعیان عرفان عذاب خداوند و دوزخ جاویدان را این چنین به بازی گرفته است:
«اهل دوزخ در دوزخ خوش‌تر باشند که اندر دنیا، زیرا در دوزخ از حق باخبر باشند و در دنیا بى‌خبرند از حقّ. و چیزى از خبر حقّ شیرین‌تر نباشد.» (فیه ما فیه، ص251، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، نشر نگاه، چاپ دوم)
 
 
ر 
انتقال انسان‌ها از محشر به جنت یا دوزخ
 
  
انتقال انسان‌ها از محشر به جنت یا نعوذ بالله به دوزخ چگونه است؟ پاسخ اجمالی
هنگامى که روز قیامت فرا می‌رسد مردم باید 50 موقف و ایستگاه را طی کنند تا سرانجام به بهشت یا جهنم برسند. در هر ایستگاه، نیز هزار سال متوقّف می‌شوند. برخی از این ایستگاه‌ها عبارت‌اند از: 1. بیرون آمدن از قبر، 2. سنجش و وزن نمودن اعمال، 3. حساب‌رسی اعمال، 4. دادن نامه اعمال، 5. عبور از پُل صراط.
ادامه مطلب
امام صادق ع فرمود در ظمن،سفارش امبرالمومنین ع باصحابش اینست و بدانید که قران هدایت شب وروز است یعنی در همه احوال واوقات ونور شب تاریکست برای هر سختی و نیازی  راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون  بلایی  فرارسد اموال خود را سپر جانتان سازید وچون حادهه یی پش امدکه بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود جان خود را فدای دینتان کنید وبدانیدکه هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی  است که دینش را بربابند همانا پس از رسیدن به ببهشت
بالویی 2:✅ تا میتونید بسم الله بگید:
در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند، بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری می‌کند و نامه اعمال را به دست می‌گیرد، چون نامه اعمال را می‌گشاید آن را سفید می‌بیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است.
در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که ح
بلوریست آبی رنگ و درخشان.مسحور کننده و هم رنگ چشمهایت.مسموم میکند...میخواهم تو شوم...در خونم حل میشود.منجمد میشوم و آبی تر از همیشه خودم را در حال دست و پا زدن درچشمهایت می یابم.
بگو چگونه میتوان فراموش کرد لحظه درخشیدن مرواریدهای غلطان از گوشه ی چشمت را...که مرا از چشمت ب گوشه ای از این دوزخ انداخت...
آه ای اهریمن ترین اهریمن روزگارم.دوزخ همان جاست که تویی وجود نداشته باشد...
/
Masih & Arash
100 Rishteri
#MasihArash
مگه چه گناهی کرده که دلم افتاده دستت 
بیخیال شو این همه ناز دیگه بسه
راه بیا کُشتی ما رو با اون چشایه عسلیت 
خیالت تخت تو دلم هیشکی جز تو اصلا نیست
با اون نگاهِ صد ریشتری دلو درجا میبری 
زیر و رو میکنی دله آدمو ولی نمی مونه اثری
با اون نگاهِ صد ریشتری دلو درجا میبری 
زیر و رو میکنی دله آدمو ولی نمی مونه اثری
جیگر میخواد تو نگاهت زل زدن 
هول میشم وقتی نگاهت میفته به من
با اون نگاهِ صد ریشتری دلو درجا میبری 
زیر و رو میکن
“… علی‌ گفته‌ است‌ که‌: “گروهی‌ بهشت‌ می‌جویند، اینان‌ سود‌جویان‌اند و طماع‌، گروهی‌ از دوزخ‌ بیم‌ دارند و اینان‌ عاجزند و ترسو، و گروهی‌ بی‌طمع‌ بهشت‌ و بی‌بیم‌ دوزخ‌اش‌ می‌خواهند عشق‌ بورزند، و اینان‌ آزادگان‌اند و آزاد”. عشق‌ چرا؟ عشق‌ تنها کار بی‌چرای‌ عالم‌ است‌، چه‌، آفرینش‌ بدان‌ پایان‌ می‌گیرد، نقش‌ مقصود در کارگاه‌ هستی‌ اوست‌. او یک‌ فعل‌ بی‌برای‌ است‌. غایت‌ همه‌ غایات‌ عالم‌ “برای‌” نمی‌توا
دانلود آهنگ مستان و همای سفر دوزخ
Download Music Mastan & Homay Safar Dozakh
دانلود اهنگ سنتی سفر دوزخ از مستان و همای با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
دانلود آهنگ سنتی آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ مستان و همای سفر دوزخ
♬/●!♪♯♫آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید♬/●!♪♯♫
♬/●!♪♯♫زیر کفنم خمره ای از باده گذارید♬/●!♪♯♫
♬/●!♪♯♫آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید
بوعلی طوسی که پیرِ عهد بود // سالِکِ وادیِ جدّ و جهد بود
آن‌چنان جا کو به ناز و عز رسید // من ندانم هیچکس هرگز رسید
گفت فردا اهل دوزخ زار زار // اهل جنت را بپرسند آشکار
کز خوشیِ جنت و ذوق وصال // حال خود گویید با ما حسبِ حال
اهل جنت جمله گویند این زمان // خوشیِ فردوس برخاست از میان
زانکه ما را در بهشت پُرکمال // روی بنمود آفتاب آن جمال
چون جمال او به ما نزدیک شد // هشت خُلد از شرم آن تاریک شد
در فروغِ آن جمالِ جان‌فشان // خُلد را نه نام باشد نه نشان
چون ب
بوعلی طوسی که پیرِ عهد بود // سالِکِ وادیِ جدّ و جهد بود
آن‌چنان جا کو به ناز و عز رسید // من ندانم هیچکس هرگز رسید
گفت فردا اهل دوزخ زار زار // اهل جنت را بپرسند آشکار
کز خوشیِ جنت و ذوق وصال // حال خود گویید با ما حسبِ حال
اهل جنت جمله گویند این زمان // خوشیِ فردوس برخاست از میان
زانکه ما را در بهشت پُرکمال // روی بنمود آفتاب آن جمال
چون جمال او به ما نزدیک شد // هشت خُلد از شرم آن تاریک شد
در فروغِ آن جمالِ جان‌فشان // خُلد را نه نام باشد نه نشان
چون ب
دیروز غروب که کلی سیم بهم وصل بود و روی تخت اورژانس دراز کشیده بودم سعید چشمهاش پر از اشک شد. گفت فاطمه تو رو از دست ندم یکوقت.
چشمهام رو بستم و لبخند زدم؛ قشنگ نیست یکی دلشوره ی نبودنتو داشته باشه؟ یکی که کلی آدم دوستش دارن وسط شلوغیهاش چشمش به نبودن تو هست.
چشمهای سرخش همه عمرم یادم می مونه؛ دستهاش که از دیدن نوار قلبم یخ کرد یادم می مونه. در برابرش خلع سلاح میشم. نمیشه دوستش نداشته باشم:)
اذعان ابن اثیر جزری به تقسیم‌کننده بودن دوزخ بودن امیر المومنین علیه السلام
ابن اثیر از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
وَفِی حَدِیثِ عَلِیٍّ «أنَا قَسِیم النارِ» أَرَادَ أَنَّ النَّاسَ فرِیقان: فریقٌ مَعِی، فهُم عَلَى هُدًى، وَفَرِیقٌ علیَّ، فهُم عَلَى ضَلال، فنِصفٌ مَعِی فِی الْجَنَّةِ، وَنِصْفٌ علیَّ فِی النَّارِ.
در حدیثی که از علی علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود: من تقسیم‌کننده دوزخ هستم؛ یعنی مردم بر دو گروهند: گرو
این مطلب را از دست ندهید: با این ذکر از آتش جهنم در امان بمانید!

آیا مقصود از در‌های دوزخ، همان طبقات جهنم است؟
ممکن است درهاى جهنم به معناى درهایى باشد که بر حسب اعمال انسان‌ها تنظیم شده است و هر گروهى را به تناسب عمل خود به دوزخ می‌برند، همان‌گونه که درهاى بهشت نیز چنین است؛ لذا یکى از درهاى آن «باب المجاهدین» نام دارد، و در کلام امام على (ع) نیز آمده است: «إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة»؛ جهاد درى از درهاى بهشت است.
دربا
مهرت به دل من می‌مونه. هرچند بی‌حاصل...
مثل لباس‌هایی که نمی‌پوشم ولی دور نمیندازم؛ مثل آهنگ‌هایی که رد می‌کنم ولی پاک نمی‌کنم؛ مثل عکس‌هایی که دیگه نگاه نمی‌کنم؛ مثل گلدون‌های چینی تزئینی یادگار دوست از دست رفته‌م که از جعبه بیرون نمیان. مهرت به دل من می‌مونه چون من آدم دست کشیدن و رها کردن نبوده‌ام هیچوقت. 
من از تو دست نمی‌کشم چون مادر موسی نیستم؛ چون به من وحی نشده «لاتخافی و لاتحزنی انّا رادّوه الیک». دل من صندوقیه که روی موج
این پاورپوینت در 30 اسلاید به شکل زیبا و منحصر به فرد طراحی و اسلاید بندی شده است دراین پاورپوینت مطالبی از دلایل خلقت جهنم و بهشت،تخت های بهشتی،میوه های بهشتی،آگاهی بهشتیان از حال جهنمیان و سایر مطالب مفید و ارزنده درمود اهل بهشت و دوزخ در این پاورپوینت درج شده است که امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
 
 
جهت دانلود فایل کلیک کنید
عشق، موضوع صحبت دیشب بچه ها بود. هر چی می گفتند یکی بود بگه نه این تمام عشق نیست. از دوست داشتن های زیاد، دلتنگی های ترمز بریده و انتظارهای به مقصد نرسیده، اما یک نفر بود در حالی که داشت گوشیشو چک می کرد، بگه این تمام عشق نیست. صبرشان به اتمام رسید و از سوشیانت فرزند سکوت اندکی هنجارشکنی خواستن. 
عشق، همچون تپه ای می مونه که عاشق خورشیده. هر صبح با طلوعش برایش آواز می خواند و غروب که فرا می رسد، اشک می ریزد و شب ها در انتظار می نشیند. او عاشق است ب
  امام صادق ع فرمود در ضمن سفارش امیرالمو منین ع باصحابش اینست بدانید که قران هدایت شب و روز است یعنی در همه احوال و اوقات و نور شب تاریکست  برای هر سختی ونیازی راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون بلایی فرارسد اموال خود را سپر جانتان و چون حادثه یی پش امد که مربوط بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود ان خودرا فدای دینتان کنید بدانید که هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی است که دینش را برباید همانا پس از رسیدن به بهشت نیاز
امیر المومنین علیه السلام تقسیم کننده بهشت و جهنم (به اعتراف اهل سنت عمری)
زمخشری از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
عَلیّ رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ أَنا قسیم النَّار. أَی مقاسمها ومساههما. یَعْنِی أَن أَصْحَابه على شطرین: مهتدون وضالون فَكَأَنَّهُ قَاسم النَّار إیَّاهُم فشطر لَهَا وَشطر مَعَه فِی الْجنَّة.
علی علیه السلام تقسیم کننده دوزخ است چنان که خود او فرمود: من تقسیم کننده آتش دوزخ هستم. یعنی اطرافیان او بر دو گروهند: هدایت یافتگ
“شمس تبریزى”، مقام معرفت و خوف و خشیتِ برترین بانوی خلقت، و یکتا کفو امیر عالم آفرینش، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را خوار و پست شمرده، مى‏گوید:مردم را سخن نجات خوش نمى‏آید، سخن دوزخیان خوش مى‏آید… لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم[۱]. که بمیرد از بیم!فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى.[۲]آری این است مقامات ادعایی عارفان واصل، و پیران تصوف و عرفان!! و این است علایم واضح و آشکار عداوت و دشمنی ا
این پاورپوینت در 30 اسلاید به شکل زیبا و منحصر به فرد طراحی و اسلاید بندی شده است دراین پاورپوینت مطالبی از پرده حایل بین بهشتیان و جهنمیان،دیوار بین بهشتیان و جهنمیان،مذاکره بهشتیان و جهنمیان،درجات بهشتیان و جهنمیان،بهشتیان در بهشت و سایر مطالب مفید و ارزنده درمورد اهل بهشت و دوزخ دراین پاورپوینت درج شده است که امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
 
 
جهت دانلود فایل کلیک کنید
واقعیت اینه که وقتی عشقی نباشه دلداری نباشه حرفی هم نیست. حوصله‌م سر رفته تو این حجم از هیچ بودنه همه‌چیز. وقتی هیچی نداری شادت کنه یا دلت رو خوش کنه چی می‌مونه از زندگی؟ سپر انداختن.. اصطلاح قشنگیه و خب همه‌ی جوونا پرن از حرف‌های قشنگ، وقتی سنت بالا میره، وقتی جهانت تنگ و کوچیک میشه می‌فهمی اون موقع جهانت جهان ادبیاتی بود و حالا داری تو واقعیت زندگی می‌کنی و حرفی نمی‌مونه. خوب که نگاه می‌کنم من جهان تنگ و تاریک نیست، برهوته!
ولش کن این ت
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
محمد بن ادریس شافعی(۱۰۵ تا ۲۰۴)
رئیس مذهب شافعی
 در کتاب دیوان اشعار خود چنین میگوید
کفی فی فضل مولانا علی
وقوع الشک فیه انه الله
و مات الشافعی لیس یدری
علی ربه ام ربه الله
(در فصل و برتری مولایمان علی همین بس که در تردیدی که آیا او خداوند بود؟و شافعی عمر خود را به پایان رسانید در حالی که ندانست علی پروردگار اوست یا الله)
علی حبه جنه
امام الناس والجنه
وصی المصطفی حقا
قسیم الناروالجنه
می‌خوام بگم تا اونجایی که من می‌دونم یکی از روش های خیلی طاقت‌فرسای شکنجه اینه که طرف رو پیشونی طرف قطره قطره آب می‌ریزن . اولش هیچی نیست اما بعد یه مدت جای قطره ها شروع به درد کردن می‌کنه . تا اینکه بعد چند ساعت هر قطره ی آبی که می‌ریزه ، مثل یه جکش می‌مونه که می‌کوبونن تو میشونی طرف . در همین حد دردناک .
می‌خوام بگم بعضی از مشکلات زندگی هم مثل همین شکنجه می‌مونن . در واقع اگه یکی دوبار اتفاق بیوفتن شاید ناچیز باشن ، شاید‌اگه از بیرون نگاه
باری به عزّتت ای سید و مولای من، به راستی سوگند می خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری، در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم همچون بانگ آنان که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزی می باشند و صدایت می زنم: کجایی ای سرپرست مؤمنان، ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دلهای راستان و ای معبود جهانیان، آیا این چنین است، ای خ
پیامبر(صلی الله علیه وآله):دانشمندتر ازهمه مردم کسی است که دانش دیگران رابه دانش خود بیفزاید.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):هرگاه بدعتها پدیدارشوندوپسینیان این امت , پیشینیان آن رالعن ونفرین کنند, هرکس دانش داردبایدآن رامنتشرسازدکه هرکس درآن روز دانش خودراپنهان داردهمچون کسی است که آنچه راخدابرمحمدنازل کرده کتمان کرده باشد.
امام باقر(علیه السلام):ایمان آن است که درقلب باشدواسلام آن است که ازدواج و ارث بردن وابسته بدان است وخونهابه آن مح
پشت شیشه برف میبارد پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه‌ی اندوه میکارد مو سپید آخر شدی ای برف تا سرانجامم چنین دیدی در دلم باریدی ای افسوسبر سر گورم نباریدی چون نهالی سست میلرزد روحم از سرمای تنهایی میخزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی دیگرم گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومیدیست خسته ام ‚ از عشق هم خسته غنچه شوق تو هم خشکید شعر ای شیطان افسونکار عاقبت زین خواب درد آلود جان من بیدار شد بیدار بعد از او بر هر چه رو
بهم گفت عشق مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی می بازه. بازی عشق مساوی نداره. یا می بری یا می بازی. بگو ببینم تو عاشقی بردی یا باختی؟تو چشماش خودم رو نگاه کردم و گفتم می دونی اولین بار کِی دستش رو گرفتم؟ تو بازی « نون بیار کباب ببر»!سال آخر دانشگاه همه بچه ها دور هم تو کافه جمع شده بودیم. بعضیا تخته بازی می کردن ، بعضیا شطرنج و بقیه هم دوز ! فقط من و اون بودیم که نشسته بودیم و بازی بقیه رو می دیدیم. بهش گفتم چرا بازی نمی کنی؟ گفت این بازی ها ر
برش و تصویر زیر از جلد اول "کمدی الهی" دانته آلیگیری است. این اثر محشر است! آمیخته ای غنی از مضامین کتاب مقدس، منظومه ها و  اسطوره های یونانی و تخیل! جلد اول شرح سفر دانته به دوزخ است. در دایره یا درک هفتم و زیر دایره ی دوم (جایگاه خشونت طلبان نسبت به خویشتن)، دانته با روحی برخورد می کند که گناهش ساقط کردن خویش از حیات است و مجازاتش به شرح زیر:
«آنگاه که روحی تندخو ترک می کند
جسمی را که خود ریشه کن کرده از حیات،
در می افکندش مینوس به هفتمین مغاک.
محبوب من...اگر مرا به جُرمم مواخذه کنی، من تو را به عفوت مواخذه می‌کنم که چرا مرا نبخشیدی...و اگر مرا به گناهم بازخواست کنی، من تو را به مغفرتت بازخواست می‌کنم...و اگر مرا به آتش دوزخ بری، اهل آتش را آگاه خواهم کرد، که من تو را دوست می‌دارم...
یکی از چیزهایی که توی کارِ ما (رسانه؛ چه مطبوعات و چه تلویزیون) اذیت‌مون می‌کنه اینه که به هیچ چیز نمیشه دل بست و هر لحظه امکان داره کاری که می‌کنی، آخرین کار خودت و مجموعه باشه! یعنی یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی. مثل کار توی نیروهای نظامی و انتظامی می‌مونه... اولین اشتباه، آخرین اشتباهه....من اما بر خلاف خیلی از همکاران رسانه‌ای (که به شدت منعطف‌ند و در لحظه می‌تونن با شرایط جدید ارتباط برقرار کنن)، ثبات دوست دارم؛ که بدونم از کجا اومدم و ال
متن آهنگ یه چیزی بینمونه امین‌ مطلق

یه چیزی بین مونه شده همه دنیام
دیگه چیزی جز تو رو تو قلبم نمی خوام
با تو میشه انگار یه شبه زندگیمو دوباره بسازمش
عشقی که تو دادی بهم نمی ذارم الکی ببازمش
عشق تو جوریه که دنیارو به پات میریزم
باتو خوبه حالم نباشی بهم میریزم
من چه حالی دارم دل تو دلم ندارم
ازین به بعد اسم تو رو آروم دل میزارم
عشق تو واسه من شبیه خواب و رویاست
بهترین روزای من کنار تو همین جاست
یه چیزی بین مونه شده تموم رویام
عشق تو مثل جونم شد
رسول خدا ص فرمود هر که خوشش آید که خدا عمرش را دراز کند وروزیش توسعه دهد آید صله رحم کند زیرا روز قیامت رحم را زبان تن دو تیزی است که میگوید پروردگارا بپیوند هر که با من پیوست و ببر هرکه را ازمن برید و مردی ا روش خبر ظاهر خوب دیده میشود ولی چون خویشاوندیکه از او بریده نزدش آید اورا ه پایین ترین قعر دوزخ سر نگون کند 
عمر زاهد همه طى شد«به تمناى بهشت»او ندانست که در«ترک تمناست بهشت»این چه حرفیست که در«عالم بالاست بهشت»هر کجا وقت خوش افتادهمانجاست بهشت ...!دوزخ از تیرگی بخت درون من و توستدل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...!
✍️صائب تبریزی
بعضی وقت‌ها که می‌خواستم تولدشون رو به آدم‌ها تبریک بگم، می‌نوشتم امیدوارم امسال نقطه عطف باشه توی زندگیت. نود و هشت و در واقع بیست و سه سالگی من هم همین‌طور بود. مستقل شدم، دوست داشته شدم، خیلی زیاد دوست داشتم، هزار تا چیز مختلف یاد گرفتم؛ هزاار تا اولین تجربه کردم که حتی به ذهنم هم نمی‌رسیدن که یک روزی می‌تونن برای من اتفاق بیفتن. من از نود و هشت لبخند قشنگ خودم توی اسفند رو یادم می‌مونه، اولین باری که تنهایی رفتم مسافرت رو یادم می‌مو
سنگینی چیست؟ بشکند و فرو ریزد! سیاهی چیست و سردی، که به زیبایی هجوم می‌آرد و طلب نکبت می‌کند؟ باشد بر طلب تو، پلشتی و نکبت از آن تو باد! این آرزو برآورده شود، بلکه آتش‌ات زند تا در آتش خویش از نکبت خویش خلاص شوی! باری همه‌ی آرزوها و نکبت‌ها برآورده باد!

باشد این جهان از آن تو! آن جهان هم از آن تو! بهشت می‌خواهی، پس دوزخ‌اش نیز خواستی. این بهشت و این دوزخ از آن تو باد! نور خواستی، ظلمتش نیز طلبیدی، این نور و این ظلمت ارزانی تو باد! 

صافی چیست؟
" تازه‌به‌دوران‌رسیده‌گان و نوکیسه‌گان ، تو را ، ای فلورانس ، آکنده از آن افراطکاری و غروری کرده‌اند که امروز از دست‌ش به فغان آمده‌ای ."
این کلمات را با بانگی بلند و با سری افراشته گفتم ، و آن هر سه که این پاسخ مرا شنیدند به یکدیگر نگریستند ، بدان‌سان که بر چهره‌ی حقیقت بنگرند ؛
کمدی الهی ؛ دوزخ ( دانته آلیگیری )
سومین بولجیا (گودال سوم) از طبقه‌ی هشتم ، خاص کسانی است که مرتکب خرید و فروش اموال و مناصب کلیسا شده‌اند و قاعدتاً باید وقف‌خواران نیز در آن جای داشته باشند . این عده در جمع حیله‌گران مسکن گرفته‌اند ، زیرا اموال خدا را به نام خود در معرض بیع و شری گذاشته‌اند . در زمان دانته عده‌ی این‌قبیل کسان بسیار زیاد بود ، زیرا کلیسا مرکز اصلی ثروت بود و غالب مؤمنین کمابیش اموال خود را بدان هدیه می‌کردند .
در گودال سوم این طبقه ، این دوزخیان هر کدام در
مرا کز عشق می‌سوزم ز دوزخ چند ترسانی / کسی از مرگ می‌ترسد که در دل خوف جان دارد
دیروز رکورد بازدید در روز تمام دوران وبلاگ نویسیم زده شد و این موضوع برام خیلی عجیبه. امتحان فنی افتاد بین دو امتحان مهم ترمم. فردا هم قراره کارت ورود به جلسه بگیرم. کمی پادکست ی حساب گوش دادم و بظرم حرفای خوب و به روزی توش میزنن. باقی روز درس درس و درس بود خدا بخیر کند.
ﺣﺎﺖ ﺍﺳﺖ ﻪ روزی ﺎﺩﺷﺎﻫ ﺍﺯ ﻭﺯﺮ ﺧﻮﺩ ﺮﺳﺪ: 
 ﺑﻮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻪ ﺗﻮ ﻣ ﺮﺳﺘ ﻪ ﻣ ﺧﻮﺭﺩ؟ ﻪ ﻣ ﻮﺷﺪ؟ ﻭ ﻪ ﺎﺭ ﻣ ﻨﺪ؟ ﻭ ﺍﺮ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﻧﻮ ﻋﺰﻝ ﻣ ﺮﺩ... 
 ﻭﺯﺮ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺮﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ... 
 ﻭ ﺭﺍ ﻏﻼﻣ ﺑﻮﺩ ﻪ ﻭﻗﺘ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﺪ ﺮﺳﺪ ﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻪ ﺷﺪﻩ؟ 
 ﻭ ﺍﻭ ﺣﺎﺖ ﺑﺎﺯﻮ ﺮﺩ... 
 ﻏﻼﻡ ﺧﻨﺪﺪ ﻭ ﻔﺖ: "ﺍ ﻭﺯﺮ ﻋﺰﺰ ﺍﻦ ﺳؤﺍل ﻪ ﺟﻮﺍﺑ ﺁﺳﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ..! " ﻭﺯﺮ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻔﺖ: "ﻌﻨ ﺗﻮ ﺁﻥ ﻣﺪﺍﻧ؟! "
ﺲ ﺑﺮﺍﻢ ﺑﺎﺯﻮ؛ ﺍﻭﻝ
آخه آدم وقتی شمارو داره، وقتی به شما فکر می‌کنه، وقتی با یاد شما حالش خوب میشه...
وقتی آدم عشق‌ش شما باشی میتونه حتی‌اگه روز عشق هم باشه به عشق دیگری فکر کنه؟...
عشق من یا صاحب الزمان...
بنفسی انت امنیة شائق یتمنی من مومن و مونه ذكرا فحنا...
تو زیباترین آرزوی منی...
همیشه می‌گن کسایی که افسردگی دارن ، با دوستاشون صحبت کنند و همه چی رو تو خودشون نگه ندارن . نه که بخوام‌بگم من افسردگی دارم ، ولی در‌کل کسی به این فکر نمی‌کنه که اعتراف به بعضی چیزا ، مثل اعتراف به شکست می مونه . اعتراف به این که من تو زندگیم ریدم و کمک می خوام  ، چندان خوشایند نیست !
دیوار

یکى دیگر از آیتم هاى مهم در دکوراسیون داخلى است که به وسیله دیوار کاذب
تغییرات مختلفى را در دکوراسیون داخلى ساختمان به عمل مى آید.
طراحى دکوراسیون داخلى ، دیوار کاذب و دیوار دکوراتیو
به دلیل مزیت ها و استاندارد های دیوار کاذب می توان در مکان های
گوناگون ؛ ساختمان های تجاری، اداری و مسکونی، اجرای دیوار کاذب اتاق خواب,
اجرای دیوار کاذب پذیرایی , اجرای دیوار کاذب سالن ها ، دیوار کاذب کافى
شاپ ، اجرای دیوار کاذب رستوران ، اجرای دیوار ک
دیوار یکى دیگر از آیتم هاى مهم در دکوراسیون داخلى است که به وسیله دیوار کاذب تغییرات مختلفى را در دکوراسیون داخلى ساختمان به عمل مى آید. طراحى دکوراسیون داخلى ، دیوار کاذب و دیوار دکوراتیو به دلیل مزیت ها و استاندارد های دیوار کاذب می توان در مکان های گوناگون ؛ ساختمان های تجاری، اداری و مسکونی، اجرای دیوار کاذب اتاق خواب, اجرای دیوار کاذب پذیرایی , اجرای دیوار کاذب سالن ها ، دیوار کاذب کافى شاپ ، اجرای دیوار کاذب رستوران ، اجرای دیوار کاذب
مامان یه فلسفه ی باحال داره، همیشه میگه گربه مردم فراموشکارن. فک کنم اگه این جمله نبود انقد موهامو می کندم که کچل شم:| 
مهم نیست که امروز کی هستی اگه تغییر کنی کسی یادش نمی مونه که تو چطور بودی. اگه خوب باشی و یهو بد بشی کسی یادش نمیاد که تو یه روز آدم خوبی بودی. اگه ضعیف باشی و قوی شی بازم مردم اون روی تورو فراموش می کنن. 
.
.
.
پس من چقدرم مسخره باشم فراموش میشه دیگه؟؟؟ کسی... بازیامو یادش نمی مونه:\
فیلم با ژانر ماورایی خود سعی در نشان دادن ایمان داشتن به خداوند و تحمل سختیها و تسلیم در برابر خداوند و نداشتن ایمان و یا ضعف آن را در قالب یک خانواده که زن و شوهری جوان دو فرزند خود را در حادثه‌ای از دست می‌دهند را به نمایش بگذارد(در واقع این چیزی است که جامعه امروز جهانی خصوصا جامعه ما شدیدا با آن مواجه است از یک سو ایمان ظاهری یا همان ریاکاران و متظاهران و از سوی دیگر مومنین واقعی که در شرایط سخت امروز خم بر ابرو نمی آورند) .
ولی زن دیگر تحم
 
یه نفر ادعا کرده اینقدر عاشقته که
حتی یه روز هم نمی تونه بدونِ تو سر کنه
 
من ادعایی ندارم 
هر روز هم دارم بدون تو سر می کنم
هر روز و هر شب
روزها و شبهایی که اگر تو رو ازشون حذف کنند چیزی از اونا نمی مونه
قصه ی داشتن و نداشتنِ تو اینقدر پیچیده شده که هر آدم عاقلی رو گیج می کنه
من که عقلی برام نمونده که بخوام فکر کنم
 
فقط سعی می کنم بی ادعا همه ی وجودم رو پر کنم از تو
به اندازه‌ی همین کم‌سال زیستِ اجتماعی و خودم، درک پیدا کردم از سطح چیزی که باهاش طرفم و دیگه ابداً چیزی نمی‌زنه توی ذوق. چیزی خسته، خوشحال، هیجان‌زده و ناراحتم نمی‌کنه. همه چیز روی بالاترین حد از سطح، بدون هیچ شکلی از عمق باقی می‌مونه و حتی همین کنار هم چیدن جمله‌ها و کلمات ذره‌ای کمک به کامل گفتنِ چیزی نمی‌کنه. البته که گفتن و نوشتن ماهیتاً کم کردن اندازه‌ی مسئله‌‌ست. چون باید ذهنمون رو عادت بدیم که به شکل پیوسته از یک یا نهایتا دو سه
 
 جهت برکت:بعداز تلاوت هر آیه سوره الشمس بگو شمس الشموس ویا انیس النفوس ادرکنی که به آب و نمک بدمید و آب را خورده نمک را نگه دارید((60 ))
بسم الله الرحمن الرحیم
حوامیم ( یعنی سوره های غافر و فصلت و شوری وزخرف و جاثیه ودخان واحقاف) مغز قران هستند حوامیم هفت تا است و در های دوزخ هفت به نام های جهنم و حطمه و لظی و سعیر و سقر  وهاویه و جحیم که روز قایمت هر سوره آید وبر دری از این در ها بایستد و رها نکند که هیچ خواننده این سوره ها اورا به دوزخ برند این حوا
«١٠»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا لَنْ‌ تُغْنِیَ‌ عَنْهُمْ‌ أَمْوالُهُمْ‌ وَ لا أَوْلادُهُمْ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ شَیْئاً وَ أُولئِکَ‌ هُمْ‌ وَقُودُ النّارِ همانا کسانى که کفر ورزیدند،نه اموالشان و نه فرزندانشان در برابر(عذاب)خدا (در قیامت)هیچ به کارشان نمى‌آید و آنان خود هیزم و سوخت آتش‌اند. نکته‌ها: «وَقود»به معناى مادّه‌ى سوختنى است.وسیله‌ى آتش‌زایى دوزخ دو چیز است:
ادامه مطلب
رابطه با ح اگرچه دوباره کلید خورده بود اما دیگه به تهش رسیده. اینجا آخر خطه. بهم گفت ابله و خب بسمه از بس از این بچه فحش و بدوبیراه شنیدم
خیلی احمقی و واقعا هم ابلهی مری
بس کن جون مادرت... بسمه بخدا اینهمه تحقیر تو زندگیم سابقه نداشته... 
گور باباش.. بلاکمم کرده و خب چیزی نمی‌مونه جز حقارت... اما بسمه حتی تحقیرها هم
مولوی:
«راست می‌گوید همه نسبت به حقّ نیک است و به کمال است؛ امّا نسبت به ما نى. زنا و پاکى و بى‏نمازى و نماز و کفر و اسلام و شرک و توحید، جمله به حقّ نیک است؛ امّا نسبت به ما زنى‏ و دزدى و کفر و شرک بد است و توحید و نماز و خیرات نسبت به ما نیک است؛ امّا نسبت به حقّ جمله نیک است. چنان‌که پادشاهى در ملک او زندان و دار و خلعت و مال و املاک و حشم و سور و شادى و طبل و علم باشد؛ امّا نسبت به پادشاه جمله نیک است، چنان‏که خلعت، کمالِ ملک اوست و دار و کشتن و
امام صادق ص فرمود همانا خدا کار های خیر زود انجام شده را دوست دارد امام صادق ع فرمود چون اراده کار خیری کردی تاخیرش مینداز زبرا بنده بقصد ثواب خدادر روز گرمی روزه میگیرد وهمان سبب میشود که خدا اورا از اتش دوزخ مبرهاند وچیزی را که مابه تقرب بخدای عزوجل است کوچک مشمار اگر چه پاره خرمایی باشد که انرادر راه خدا دهی
با کسی که خرده حسابی باهاش داری برخورد میکنی، میبینی با اهل وعیالشه... با رفقای صمیمیشه...با اون که کلی منتظرش بودی پیداش کنی، اما میگی اینجا دیگه جاش نیست و مواخذه دور از انصاف! باشه بعد من دانم و او!!از قول نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم خوندم که میفرمایند:«دوست بسیار انتخاب کنید؛ زیرا خداوند شما با حیا و کریم است و شرم دارد که روز قیامت بنده خود را در حضور دوستانش عذاب نماید»(مسلما البته دوستانی که خود وجاهت و آبرویی داشته باشند) -نهج
بسم الله الرحمن الرحیم
فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبرَ؛ که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مى‏ کند! (غاشیه، 24)
وَ آن الْفُجَّارَ لَفی‏ جَحیمٍ؛ و بدکاران در دوزخند. (انفطار، 14)
 
صفات جهنّمیان
1- آنان که آیات الهی را از روی جهل و عناد و تعصب به استهزاء می‌گرفتند و این دلیل کفر آن‌ها و سبب سقوط آن‌ها در دوزخ است.(کافران و منافقان):
إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِسَالَاتِهِ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَا
همین که پاشو گذاشت تو حیاط و از نظر ناپدید شد، برگشتم گفتم یعنی شبو می مونه؟! ای کاش نمونه... دیدم گلی اینا دارن هیس هیس می کنن... 
بعدش آروم بهم گفتن که چرا اینو گفتی تو اژ کجا می دونی برنامه ضبط صدای گوشیش رو روشن نکرده؟!
خداااااایا... ماجرا رو پلیسی معمایی می کنن! 
می خوام اهمیت ندما ولی هی فکرم درگیر می شه!
اضطراب های بی خود و بی جهت!
+ حافظ
اگه قبلا ۸۰ درصد این جمله اوریانا فالاچی که می‌گه "زندگی جنگی ست که هر روز تکرار می‌شود" رو قبول داشتم، الان ۱۸۰ درصد قبول دارم!.زندگی جنگه و خاطرات تلخ اگه کنترل نشه حکم قوی‌ترین بمب رو داره، بمبی که تَرکِش‌هاش تا آخرهای عمر توو بدنت می‌مونه و روحت رو خسته می‌کنه و ذهنت رو فرسوده و احساساتت رو کِرِخت..اما چون هر زخمی رو می‌شه درمان کرد، خاطرات تلخ هم درمان داره و درمانش اینه که انقدر قوی بشی که دیگه از هیچ سختی‌ای نترسی و نرنجی. اگه قرار ب
یه دونه جوجه غاز درومده که چون بارون میباره و کنار مامانش هم نمی مونه، آوردیم کنار بخاری تو یه سبد، نقد جیغ میزنه...خیلی قشنگ و با مزه ست
پرستوهای اصطبلم شدن ۴ جفت، قمری ها هم جوجه شون میخوان پرواز بدن
گربه دیگه نمیخوابه تو اصطبل، چون جاش تنگ شده، آخه علوفه اونجا گذاشتیم
منتظر یه خبر خیلی خوبم
خدا قسمت کنه
«٢٤»ذلِکَ‌ بِأَنَّهُمْ‌ قالُوا لَنْ‌ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُوداتٍ‌ وَ غَرَّهُمْ‌ فِی دِینِهِمْ‌ ما کانُوا یَفْتَرُونَ‌ این(روى گردانى از حکم خدا)براى آن بود که اهل کتاب گفتند:هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نمى‌رسد.و این افتراها(و خیال‌بافى‌ها)آنان را در دینشان فریفته ساخت. نکته‌ها: در قرآن،بارها شعارهاى پوچ و خیال‌هاى باطل یهود نقل شده است.آنها مى‌گفتند:
ادامه مطلب
یاابن الحسن ...
تمام عمر خطا کردم و عطا کردی
چه ها ز بنده ی خود دیدی و چه ها کردی
من از تو جانب دوزخ فرار می کردم
تو لحظه لحظه مرا سوی خود صدا کردی
تو با تمام بزرگی ز بس کریم هستی
مرا از کودکی ام با خود آشنا کردی
هزار مرتبه دیدی که توبه بشکستم
دوباره روی من باب توبه وا کردی
زندگیِ ما مثل طبیعت می مونه
چهار فصل داره
بعضی روزا بهاری هستن، همش خبرهای خوب، هم سرحالی هم موفق
گاهی پاییزی و زمستانی میشن، خبرهای خوب کم میشه و سرمای شدیدی به زندگیت حاکم(تو این روزا فقط مواظب باش خودت رو نبازی)
گاهی تابستانی، با اینکه داغ و سوزانه ولی خوشحالیم و شاد
 
داشت تو تلویزیون میگفت :
موقعی که حالمون خیلی  بده و نمیشه با هیچکی حرف زد با پدر و مادرهامون حرف بزنیم و درد دل کنیم !
داشت میگفت 
پسرها با پدرهاشون خلوت میکنن و حرف میزنن 
دخترها با مادرهاشون .
و من چشمم به تابلوی مادر که تو هال پذیرایی بود خورد و یه افسوس از ته دل 
 به چهره ی مادر نگاه کردم و گفتم 
تو که نیستی من باهات درد دل کنم و توام منو با حرفای مادرانه آروم کنی !
قد یه عمر باهات حرف دارم اما نیستی که من بگم ! حتی منم سر مزارت نیستم که باهات
"قشنگ ترین آدم‌هایی که می‌شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه، و خسران را شناخته‌ و راه خود را از اعماق بازیافته‌اند.این افراد قدردان زندگی‌اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی، و نوعی توجه دوست داشتنی و عمیق سرشار می‌کند.آدم های قشنگ اتفاقی به وجود نمی‌آیند."الیزابت کوبلر راس این دوروز به پارک رفتن و مراسمای قبل از محرم گذشت. با این که اعتقادی ندارم ولی فقط به خاطر رضایت مادرم باید شرکت کنم :/ این چه
صبح با برادرم رفتم بیمارستان. ماشین چپ کرده، ضربه به سر، سردرد و تهوع... کلی اصرار کردم تا راضی شد بریم بیمارستان. سی‌تی نرمال بود، دو ساعت تحت نظر و تمام. شکر خدا.
بعد، از حال یکی از همسایه‌های وبلاگی باخبر شدم. حقیقتا به اندازه‌ی برادرم، نگران حالشون شدم. با این تفاوت که این نگرانی همچنان هست. خدا به همه رحم کنه. به دل پدر و مادرشون.
اون روزی که رضایت‌نامه‌ی عضویت در فضای مجازی رو امضا می‌کردیم، حواسمون نبود که اینجا برامون شبیه خونه میشه.
قران کریم : آب و هوای دوزخ

 

وضعیت آب و هوا و جنگلها در دوزخ  بهتر از خوراکیهایش نیست
 
 اهل دوزخ با شکمهایی پر از شیره های آتشین و جامه هایی از قطران به سایه های درختان جهنّم پناه می برند بلکه اندکی از عذاب و آتش فاصله بگیرند.
 
✅سایه های درختانی که در قران کریم از آنها به شجر زقّوم یادشده است، سایه هایی از دود سیاه که نه
خنکی دارد و نه سودی می بخشد"وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ *لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ (44) " (سوره واقعه آیات 43و44 )،
 
✅درختانی بنام زقّ
سلام
خوبید؟ سلامتید؟
در راستای قول و قراری که با یه بنده خدای گذاشتم و با خودم !
عه مبارکه تغییرات جدید الان دیدم 
خب خب
در راستای اون قول و قرار ها 
پیجِ قلمستان با همون فقط پستِ ثابت باقی می مونه و سایر پست ها بصورت غیر انتشار درمیان!
اونم فقط می مونه که سال دیگه اگر عمری بود بیام بگم رسیدم به قول قرارهام یا نه 
دوستان مجازی ببخشید وقتتون رو میذاشتید و هدر میدادید اینجا 
بنظرم قرار نیست هر حرفی بزنیم و  ملت وقت بذارن بیان بخونن! همونجور که ا
سلام
خوبید؟ سلامتید؟
در راستای قول و قراری که با یه بنده خدای گذاشتم و با خودم !
عه مبارکه تغییرات جدید الان دیدم 
خب خب
در راستای اون قول و قرار ها 
پیجِ سیب گلاب (نوای قلم) با همون فقط پستِ ثابت باقی می مونه و سایر پست ها بصورت غیر انتشار درمیان!
اونم فقط می مونه که سال دیگه اگر عمری بود بیام بگم رسیدم به قول قرارهام یا نه 
دوستان مجازی ببخشید وقتتون رو میذاشتید و هدر میدادید اینجا 
بنظرم قرار نیست هر حرفی بزنیم و  ملت وقت بذارن بیان بخونن! هم
امروز بهت فکر نکردم و این یعنی یه اتفاقایی داره بین اونهمه نورون خاکستری میفته یعنی داری رسوب میکنی تو حافظه بلند مدتم یه جایی اون ته مهای ذهنم که دستم بهت نرسه این یعنی عادتت داره کم کم میفته از سرم و نزدیک چله مونه این یعنی خداحافظ تویی که تمامم بودی...
گویند فلک حساب ما را دارد # مسکین و فقیر و هرچه دارا دارد
گیرد ز گریبان و کند تنبیهت # قاضی نبود ولی مدارا دارد
پر آتش و زقوم نباشد هرگز # دوزخ نبود که مار کبرا دارد
نیروی پلیس هم ندارد گویی # اما عملش ضامن اجرا دارد
پنهان و فرار لاجرم نتوانی # در کشوری که درخت افرا دارد
تردید نباشدش به انجام عمل # هرچند که در زمان درازا دارد
گرجی ز جفا مرنج و امید بدار # این عدل، فلک به حق زهرا دارد
حضرت ع فرمود هر که دعایی کند و نام پیغمبر ص رانبرد ان دعابالای سرش چون پرنده ای.  بچرخد. و چون. نام پیغمبرص را برد  دعا بالا. رود  3 کنیز ان حضرت ع فرمود مردی نزد پبغ مبر. ص امد عرصکرد ای رسولخدا من یک سوم.  صلوانم را  برآی شما قراردهم نه بلکه نیمی از صلوانتمرا مخصوص شما گردانم. نه بلکه تمامی ان را از ان  از ان شما گردانم رس لخداص. فرمود در ابن صورت خرج و مونه دنیا و اخرت تو  کفایت شود 
#امام_سجاد علیه السلام یک جمله‌ای دارند در دعای #ابوحمزه_ثمالی که می‌فرمایند:وَحُبّی لَکَ شَفیعی اِلَیْکَ...و عشقم به تو واسطه‌ام به پیشگاه توست...حُبّ یعنی آتش!آتشِ دل!حضرت می‌فرمایند:خدایا من سوخته‌ام دیگر! مرا باز در آتش دوزخ خواهی سوزاند؟من سوخته‌ی تو بوده‌ام تا بودمدر آتش دوزخم چه می‌سوزانی؟آیت الله سیدحسن عاملی
آهنگ جدید محسن یگانه بنام دیوار (ورژن جدید)متن آهنگ + دانلود با بالاترین کیفیت در ادامه مطلب...
 
 
شعر، ملودی و تنظیم: محسن یگانهمیکس و مستر: آرش پاکزادمتن آهنگ
 
ما بی تفاوت زندگی کردیماین زندگی کردن خودش جنگهما کوه بودیم رو به روی همخاطرمون از هم یه مشت سنگه
از اون همه احساس بین ماحسی به جز عادت نمی مونهما داغ بودیم و نفهمیدیمچیزی از این حالت نمی مونهچیزی از این حالت نمی مونه
تو این اتاق تنگ و دل گیرمتا باقی عمرم یه جور سر شهمن از خودم فاصله م
                                                     جهت ایمنی از حوادث: آیه 129 سوره توبه((65))
بسم الله الرحمن الرحیم
این سوره را شریعه گویند ثواب قاری این سوره آن است که آتش دوزخ را هرگز نبیند و زفیر  وشهقیق جهنم را نشنود ودر افق اعلا رفیق سید انبیا باشد وهر که با خود دارد از هر چه بترسد ایمن شود واگر زیر سر نهد از شر جن محفوظ شود
دینی دهم هیچی بلد نیستم. یه درس از دوازدهمم مونده. زیست دوازدهم رو امشب سعی میکنم ببندم با یه گفتار از یازدهم. فیزیک کاروانرژی مونده. دینامیک از تکانه به بعد مونده. ریاضی نمونده ولی خب. شیمی رو هم امشب هنر کنم ببندم، پایه‌ش می‌مونه. عربی رو بستم. ادبیاتو توی مدرسه میخونم. نوشتم تا بعدا یادم باشه چقدر کارام مونده. 
بعد از چهار سال برایم زنگ زده بود.....نشناختم اولش...با کلی خبر آمده بود..گفت دفتر زده ام...درگیر مقاله پایان نامه ی ارشدش بود....ازدواج کرده بود و خانواده ی کوچکی داشت......از شیطنت های پسر کوچکش گفته بود......دنبال کارهای مهاجرتشان بود....و توی یک جشنواره شرکت کرده بود و خبر چاپ کتابش را می دهد...گفت بیا ببینمت...قیافه ات که عوض نشده....گفت نبات تو چی؟چه خبر؟....من سکوت...من مثل پارسال...مثل دو سال پیش....مثل سه سال پیش...و من از همه ی این ملاقات ها فرار می کنم....
پرنی دختر خوبیه، اما یه وقتایی حرفایی می‌زنه که دوست دارم کتکش بزنم. 
از ایناییه که می‌گه آره، یعنی چی همه چی رو به ما زور کردن؟ حجاب چرا، ال چرا، بل چرا؟ اعتقاد هرکی برای خودشه و محترمه، چرا به همجنسگراها و مسیحیا گیر می‌دن و غیره و غیره.
شاید منم با بعضی حرفاش موافق باشم، اما خودش کوچکترین اعتقادی به حرفاش نداره. می‌گه اعتقاد هرکی محترمه و به ما ربطی نداره، و صراحتا جلوی منی که اعتقاداتمو می‌دونه می‌گه دین اساسا چیز مضخرفیه.
می‌گه لباس
می دونین وقتی یه کاریو رها می کنین، دوباره انجام دادن و ادامه دادنش مثل این می مونه که یه مشت موم بریزن تو دهنت و بگن بجو!
 
صبح برنامه ی نوروز۹۹ مهمان ابی، رو دیدیم. جالب و دوستانه بود. ترکیب فرامرز اصلانی و بابک امینی خیلی رمانتیکه:) 
 
دارم به این فکر می کنم که با پول عیدیم کتاب آموزش گیتار کلاسیک از ابتدایی تا متوسطه ی لیلی افشارو بخرم. به نظر کتاب خوبی میاد. کسی خریدتش؟
امام باقر ع فرمود امیرالمومنین ع را از ایمان سوال کردند فرمود  خداب عزوجل ایمان را بر چهار پایه قرار داده 1. صبر 2 یقین  3 عدالت 4 جهاد   و صبر بر چهار شعبه دارد اشتیاق و ترس وزهد و مراقبت   انتظار.  پس هرکه اشتیاق بهشت داشته باشد هوس رانها راکنار گذارد و هر که دوزخ بیم دارد از چیز های حدام رو گرداند و هر که در دنیازهد  ورزد و بی رغبت شود  مصبت براو اسان شود وهر که منتظر مرگ باشد بانجام دادن نیکیهاشتاب کند 
باشه، باشه، قبول می‌کنم قرار نیست همیشه موثر باشم، ولی یه شرط داره، تو هم باید قبول کنی همیشه موثری، باش؟پ.ن. اگه هی این‌جوری بگی، نمی‌دونم، نمی‌دونم اوضاع تا کی این‌طوری می‌مونه. هیچی بی‌خیال، خوشحالم که راستش رو می‌گی، بی‌خیال!
ب.ن. خداییش انتظار بی‌جا بود، خب تو هم تاثیر نداشتی این‌جا وگرنه باید ناراحت می‌شدم دیگه، نه؟
نمی‌دانم که دیشبِ من چه‌قدرش خودِ برآمده‌ی من بود و چه‌قدرش جلوه‌‌نماییِ دوزخ.
در این سه بار دوبارش منجر به ژستی اصیل و نهایی شد. (اصیل؟)
~
بارِ اول: ژستِ مواجهه با مرکز و کنترلِ جزئیات در بسط و قبضِ دایره.
مشاهدات‌ام را از حضور در آن الگو در قطعه‌ای به اسمِ «طواف» نوشته‌ام.
~
بارِ دوم:
~
بارِ سوم: شیطان. من از کالبدِ خودم کش می‌آمدم و عقب می‌رفتم اما ردِ کش‌آمدن‌ام پیدا بود. (شبیهِ وقت‌هایی که ویندوزِ XP  هنگ می‌کند.) و در پشتِ من، نسخه‌ای
کامنت گذاشته بود برایم که در نوشته‌های من غمی قابل لمس است که فکر می‌کنم برای خودم نگهش داشته‌ام و هیچ‌کس خبردار نشده. دیشب پیدایش کردم. نگهش داشته بودم جای حرف‌هایی که باید به یاد بسپارم. و بعدش به این فکر می‌کردم که چه‌قدر دوست دارم این جور وقت‌ها قایم شوم پشت آثار و کلمات دیگران. بیشتر شعر می‌خوانم، بیشتر موسیقی گوش می‌کنم و از نوشتن فرار می‌کنم. از نوشته‌هایی که درباره‌ی دنیای بیرون باشند. دومین نقاش موردعلاقه‌ی من، مونه است و هی
دوستان پسابندری و روستاها و مناطق نزدیک اطراف، میتونید من باب مسایل مختلف و صحبت کردن و معرفی مقاله، فیلم، کتاب و اطلاعات مفید به من ایمیل بزنید! 
خلاصه  برای اختلاط و گفتگو دوستانه، فقط و البته محرمانه که بین خودمون می مونه در خدمت شما دوستان هستم و از دانش و آگاهی و پرسشگری شما بهره می برم. 
 
ejazbaloch66@gmail.com
Ali.e.pasabandari@gmail.com
 
دوستتون دارم، اعجاز پسابندر! 
به احترام همه ی اون لحظه هایی که دنیا برات نخ نما شد،
به احترام همه ی شروع هایی که یه قدم دیگه به آخر خط نزدیکترت کرد،
به احترام همه ی امکانهایی که تا ابد ازت سلب شد،و به احترام تک نگاهی که تا مغز استخوانت نفوذ کرد...بایــــــــــــــــــــــد ادامــــــــــــــــــــــــه داد
باید دنبال حال خوب بوداز نوع خاصش، از نوع خودت و بدونیم که "طبیعت معطل ما نمی مونه"
سلام علیکم
طاعاتتون قبول
چند روز پیش آقای قرائتی حفظه الله می فرمودند که-نقل به مضمون:
"حدیث داریم اگه کسی وارد مجلسی شد و جا نبود که بشینه، شما براش جا باز کردید و جاش دادید، خدا میگه به واسطه همین کاری که انجام دادی، منم تو را در فلان خوبی ها، جا میدم"
حالا از کارش بگذر...
خدا به همین قدر هم، نعوذبالله بدهکار تو نمی مونه...
برای کار خیر، سر کی منت می ذاریم؟
فتامل...

ادامه مطلب
صبح یه خانم روی پشت‌بوم ساختمان روبه رویی با گرم‌کن فسفری نرمش می‌کرد. بین نماز ظهر و عصر یک دفعه صدای دهل از تو کوچه اومد. برای دقایق کوتاهی همه از پنجره‌ها تماشا میکردن. احساس می‌کردم اون دو نفر با دهل و سورنا؟ اون پایین آدم‌های بزرگی بودن. یک سری شیرینی محلی سرخ‌شده هم درست کردیم.  این شعر رو دیدم؛
 
دوزخ شرری ز رنج بیهوده‌ی ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده‌ی ماست
به عقیده خیام هر کس که در این دنیا بتواند شاد زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد، بطور حتم بعد از مرگش نیز در بهشت خواهد بود.زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به طور طبیعی نه به کسی ظلم می کند و نه تفکرات منفی نسبت به دیگران دارد.
پس دنیا و آخرتش برای او بهشت خواهد بود.بنابراین نباید زندگی را به خود سخت گرفت و به خود وعده فردایی بهتر داد..
گردون نگری ز قد فرسوده ماستجیحون اثری ز اشک پالوده ماستدوزخ شرری ز رنج بیهوده ماستفردوس دمی ز وقت آسوده ماست
ای دوست من، من آن نیستم که می‌نمایم .نمود پیراهنی است که به تن دارم - پیراهنی بافته ز جان که من را از پرسش‌های تو و تو را از فراموشی من در امان می‌دارد.آن " من" ی که در من است ٬ای دوست ٬در خانه خاموشی ساکن است وتا ابد همان‌جا می‌ماند؛ ناشناس و درنیافتنی. من نمیخواهم هرچه میگویم باور کنی و هرچه می‌کنم بپذیری - زیرا سخنان من چیزی جز صدای اندیشه‌های تو وکارهای من جز عمل آرزوهای تو نیستند.هنگامی که تو میگویی "باد به مشرق می وزد " من میگویم "آری به م
توی کتاب { کمدی الهی} دانته یکی از طبقات دوزخ مال اون دسته آدم هایی است که به دیگران مشاوره دروغ دادند.مشاوره هایی که باعث یک انتخاب اشتباه وکلی مشکلات برای فرد شده.عذابشان هم این بود که برعکس توی آتش آویزان بودند و زبانه های آتیش مثل زبان خودشان به بدن هایشان نیش می زد
کتاب را بستم و یک لحظه با خودم گفتم:
این طبقه حتما از اون طبقات خیلی شلوغ وپر ازدحام دوزخ است.پر از آدم هایی که بدون یک باور و یک علم به آدم ها مشاوره اشتباه دادند.مشاوره ازدواج،
هیچ وقت نباید امیدمون رو از دست بدیم و نا امید بشیم حتی اگه تو اون راه پیچ و خم های زیادی باشه و هزار تا مانع جلو رومون باشه باید امید داشته باشیم و به راهمون ادامه بدیم امید داشتن مثل نوری می مونه که تو تاریکی میتونه کمکمون کنه تا به روشنایی برسیم.به این تصویر که دقت کنیم می بینیم که ریشه این نهال کوچیک چجوری امیدشو از دست نداده و بین این همه ریشه های محکم بازم رشد کرده و نا امید نشده
معادرا چه معناست؟                        مرا همین تمنا است
یعنی بشر تماما                             زنده شوند حتما
با روح وبا همین تن                         دوباره بعد مردن
فاعل هر نیک وبد                           سزای خویش بیند
آن که نماز خوانده                          شیطان ز خویش رانده
امر به خیر کرده                            نهی زبد نموده
چشم ز نامحرمان                         پوشیده در هر مکان
عمل به امر خدا                            کرده ارآن ابتدا
بود بهشت ج
من اون عاشق دل سوختم که جونشم برای عشقش میداد اما دیگه اون رفته و با رفتنش تمام خاطراتشم با خودش برده . نه نمی تونم بگم برگرد کسی که بخواد می مونه ولی اگه نخواد به هر بهانه ای میره و تو میمونی با تمام غم ها و دل تنگی هاش دیگه نمی خوام کسی وارد زندگیم شه دیگه تا موفقع مرگ با عشق خداحافظی کردم .
منبع: فارس پاتوق - کانال تلگرام عاشقانه های من
مثل این می مونه که دارم سقوط می کنم. از بالای آسمون یک دنیا شروع به افتادن می کنم و به زمین می خورم اما ازش رد می شم و دوباره از یک آسمون دیگه سقوط می کنم و به زمین برخورد می کنم و از یک دنیای دیگه شروع به افتادن می کنم و ... . دنیاها ، مکان ها، زمان ها  رد می شن اما سقوط همچنان ادامه داره.
دیروز عصر به بچه ها گفتم غیبت غیرموجه هست. دربی اصلا دلیل موجهی برای غیبت دانش آموز کنکوری نیست. 
دیشب پیام داد خانم میدونید چقدر دوستتون دارم که روز دربی غیبت نکردم؟ گفتم غیبتت غیرموجه بود. گفت بابام پشت هیچ در بسته ای نمی مونه؛ یه جوری موجه میکرد. من شما رو دوست دارم که به حرفتون گوش میدم. 
بعضی وقتها دوست داری خودت را خوش نشان بدی و کلی زور می زنی
سعی می کنی الکی لبخند بزنی. بیخودی لطیفه بگی. درد داخل خودت را پنهان کنی. ولی مگه این درد لعنتی مخفی می مونه؟ یه جوری خودش را میزنه بیرون و نشون می ده. 
موندم چطوری این درد به اشک تبدیل میشه؟
آدم مثل ظرف پری میشه که از هر قسمتش با یک تکان کوچک می زنه بیرون.
 
ای روزگار ...
علت جهنمی شدن اهل دوزخ از زبان خودشان در پاسخ به سؤال بهشتیان که به صورت بسیار ساده و گویا در قرآن کریم به آن اشاره شده است به شرح ذیل می باشد.
سوره مبارکه مدثر
دلیل اول) از نمازگزاران نبودیم، نماز نمی خواندیم.
دلیل دوم) به فقرا کمک نمی کردیم.
دلیل سوم) با اهل باطل همنشین بودیم، دوست نااهل و همنشین بد.
دلیل چهارم) روز جزا و قیامت را باور نداشتیم و تکذیب میکردیم.
 
[ کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ(38) ] هرکس در گرو اعمال خویش است.
[ إِلاّ أَصْحا
بسم الله الرحمن الرحیماللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.خدایا بگشا برایم در این روز درهای بهشت‌ها وببند برایم درهای آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن برای تلاوت قرآن ای نازل‌کننده آرامش در دلهای مؤمنان.
 
مشاهده ویدیو
 
بنده درماه مبارک به خدانزدیک است/سوی احسان وکرامت به عطانزدیک است/سفره رحمت وقرآن شده پهن ملکوت/وقت افطارو سحر اوبه رضانزدیک است/ربنای رمضانی زنمازش زیباست/دردلش عشق علی هم به ولانزدیک است/یادهرلحظه کند سختی درروز جزا/گریه ها بهردلش سوی صفانزدیک است/مغفرت نعمت رحمان که رسد دردل شب/چونکه ازآتش دوزخ به رهانزدیک است/رمضان ماه شریفی که نشان از مهدی است/زمزم وعطر ظهورش به ندانزدیک است/
صبح یه خانم روی پشت‌بوم ساختمان روبه رویی با گرم‌کن فسفری نرمش می‌کرد. بین نماز ظهر و عصر یک دفعه صدای دهل از تو کوچه اومد. برای دقایق کوتاهی همه از پنجره‌ها تماشا میکردن. احساس می‌کردم اون دو نفر با دهل و سورنا؟ اون پایین آدم‌های بزرگی بودن. یک سری شیرینی محلی سرخ‌شده هم درست کردیم. این شعر رو دیدم؛
دوزخ شَرَری ز رنج بیهوده‌ی ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده‌ی ماست
خدایا ممنونم که حواست به من هست. کنار تو آرامم. بهت نیاز دارم.
#صادق_هدایت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
هیات تو به گونه ایست
که نمی دانم
فرشته ای یا شیطان؟
به مواخذه در من مینگری
که چرا به گونه ی دیگری؟
فریاد خوان
محک همه پلیدی هایی
از دوزخ می ای
تو را با زیبایی چه کار!
به مرگت ناخرسندم
به روشنی ات دل سپرده ام
که روزی زندان خودباختگی را واگذاری
و عاشقانه
دل به انسان سپاری
شعر از:پیمان ازاد
   به مامان بچه گفتم این پماد رو روزی سه بار بزن روی زخم صورتش. کارم که تموم شد مامانه گفت خانم دکتر میشه بهش بگین نره توی افتاب؟ منم گفتم نباید بری عزیزم نگاه چقدر سوختی اینطوری جای زخمت بیشتر می مونه! بچه اصرار که نسوختم. منم که کوتاه نمیام اصلا، استین تی شرتش رو میزنم بالا که مثلا سفیدی شونه و بازو اش رو نشونش بدم، منتهی سرکنگبین بدون اطلاع قبلی، صفرا فزود و میبینم بازو و شونه و کلا همه جاش سبزه ی سیر بود. اوپس.
دوزخ چیست؟
و چنین پاسخ می‌دهم:
"رنج ناتوان بودن از عشق ورزیدن."
داستایفسکی@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 180×210]
مشاهده مطلب در کانال
مادر مثل هوا می مونه، دائم در هوای محبت خالصانه و بدون توقعش نفس کشیدی، گاهی حتی از همه بیشتر بهش اعتماد داری بدون اینکه بفهمی و بدانی...
اونقدر در این هوایی که گاهی ممکنه فراموشش کنی، تا اینکه نفست تنگ بشه از مدتی دریافت نکردنش...
اگر به عقب برگردم، حددداقل تواضعم در برابرت هزار چندان میشه مادرم...

+شاید شبیه ترین آغوش به آغوش خدا بعد از آغوش رسول الله و امام زمان، آغوش مادر باشه...
وَأَمَّـا مَـنْ أُوتِیَ کِتَــابَـهُ وَرَاءَ ظَـهْرِهِ ۱۰ 
و اما آن کس که نامه اعمالش را از پشت سر (به دست چپ) دهند.
فَسَوْفَ یَدْعُـو ثُبُــورًا ۱۱
او بر هلاک خود آه و فریاد حسرت بسیار کند.
وَ یَصْـلَى سَعِیــرًا ۱۲
و به آتش سوزان دوزخ در افتد.
إِنَّـهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا ۱۳
که او میان کسانش بسیار مغرور و مسرور بود.
إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَـنْ یَحُـورَ ۱۴
و گمان کرد که ابدا (به سوی خدا) باز نخواهد گشت.
بَلَى إِنَّ رَبَّـهُ کَانَ بِهِ
روزی پدر و پسری بالای تپه ی خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا می کردند با هم صحبت می کردند. پدر می گفت: اون خونه را می بینی؟ اون دومین خونه ایه که من تو این شهر ساختم. زمانی که اومدم تو این کار فکر می کردم کاری که می کنم تا آخر باقی می مونه. دل به ساختن هر خانه می بستم و چنان محکم درست می کردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه. خیالم این بود که خونه مستحکم ترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونه های من بعد از من هم همین طور میم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها